تأويل نزد فيض كاشاني، رهيافتي براي رسيدن به باطن و عمق معناست. او انكار تأويل را نشاني از قشريگري و جمود بر ظواهر ميداند. نگاشتههاي وي بخصوص دو كتاب عيناليقين و اصولالمعارف و همچنين رسالة ميزانالقيامه از جايگاه والاي وجودشناسي در نيل به اسرار و رموز معارف دين چکیده کامل
تأويل نزد فيض كاشاني، رهيافتي براي رسيدن به باطن و عمق معناست. او انكار تأويل را نشاني از قشريگري و جمود بر ظواهر ميداند. نگاشتههاي وي بخصوص دو كتاب عيناليقين و اصولالمعارف و همچنين رسالة ميزانالقيامه از جايگاه والاي وجودشناسي در نيل به اسرار و رموز معارف دين خبر ميدهد. تأويلپژوهي فيض مبتني بر انديشههاي فلسفي عرفاني اوست. او وجودشناسي را همچون پنجرهيي ميداند كه از دريچة آن بايد وسعت معارف وحياني را نظاره نمود. نگارنده معتقد است رسالة الانصاف رسالهيي است كه روششناسي فيض در نيل به تأويل را نشان ميدهد؛ بعلاوه حكايت مؤلف است در چگونگي وصولش به حقيقت. التزام به حكمت نظري و عملي، شرح صدر، فراخي حوصله و حق طلب بودن از شرايطي است كه در نظر اين حكيم عارف، رسيدن به تأويل را براي آدمي امكانپذير ميكند.
پرونده مقاله
انسانشناسي فلسفي از مقولات جذاب و مهمي است كه از آغاز تاريخ فلسفه مورد توجه و كنكاش فيلسوفان بوده است. در اين ميان، ملاصدرا در مقام يكي از فيلسوفان برجستة عالم اسلام توجهي ويژه به انسان و مسائل پيراموني آن داشته است. يكي از مسائل مهم در حوزة انسانشناسي، بُعد جسماني ان چکیده کامل
انسانشناسي فلسفي از مقولات جذاب و مهمي است كه از آغاز تاريخ فلسفه مورد توجه و كنكاش فيلسوفان بوده است. در اين ميان، ملاصدرا در مقام يكي از فيلسوفان برجستة عالم اسلام توجهي ويژه به انسان و مسائل پيراموني آن داشته است. يكي از مسائل مهم در حوزة انسانشناسي، بُعد جسماني انسان است كه خود داراي ابعاد گوناگوني است. اين مقاله به يكي از ابعاد مهم آن، يعني ضرورت بُعد جسماني براي انسان از نگاه ملاصدرا ميپردازد و اين نتيجه حاصل ميشود كه ضرورت بعد جسماني براي انسان با مباني فلسفي ملاصدرا همچون اصل سنخيت، تشكيك وجود، جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس، امكان اخس، استعداد دريافت امانت از سوي انسان، اصل تضاد و برخي ديگر از مباني وي، قابل اثبات است. اين نوشتار نشان ميدهد كه از منظر صدرالمتألهين، بُعد جسماني براي انسان حقيقتي ضروري و لازم براي تشكيل هويت انساني و ارتقا و تكامل وجودي آدمي است.
پرونده مقاله
تعامل ميان علم ديني و دانش روز، از دغدغههاي كنوني جوامع اسلامي بهشمار ميرود. در اين تحقيق، بسترهايي كه فلسفة صدرايي از منظر انسانشناختي فراهم آورده تا علم ديني و دانش روانشناسي بتوانند به تعامل و تبادل دانشي بپردازند، مورد پژوهش قرار گرفته است. بعبارت روشنتر، هدف تحق چکیده کامل
تعامل ميان علم ديني و دانش روز، از دغدغههاي كنوني جوامع اسلامي بهشمار ميرود. در اين تحقيق، بسترهايي كه فلسفة صدرايي از منظر انسانشناختي فراهم آورده تا علم ديني و دانش روانشناسي بتوانند به تعامل و تبادل دانشي بپردازند، مورد پژوهش قرار گرفته است. بعبارت روشنتر، هدف تحقيق آن است كه نشان دهد علم ديني و دانش روانشناسي نوين، در بستر انسانشناسي فلسفي ـ بعنوان يكي از مباديِ دانشي اين دو عرصة علميـ داراي چه زمينههاي تعاملييي است. براي تحقق اين امر، با بررسي كتابخانهيي و تحليل محتوايي، زمينههاي مزبور مورد مطالعه قرار گرفتهاند. نتيجة تحقيق آن است كه فلسفة صدرايي بلحاظ مبانيِ انسانشناختي، در دو بستر كليِ «علمشناختي» و «مفهومشناختي»، زمينة تعاملي مناسبي براي تبادل اطلاعات ميان علم ديني و دانش روانشناسي فراهم نموده است. انسانشناسي فلسفي با تبيين صحيح غايت، روش، ابزار، منبع، ساختار و معيارِ علم ديني و دانشِ روانشناسي، زمينة لازم براي ارتباط دو جانبه» اين علوم را در بستر «علمشناختي» مهيا كرده است. در زمينة «مفهومشناسي» نيز حكمت صدرايي، با تبيين ماهيت و كاربست مفاهيمي نظير «انگيزه»، «عشق» و «معناي زندگي» از منظري انسانشناختي، بستر تعامليِ مناسبي براي تبادل دانشي ميان اين دو عرصه علمي ـبلحاظ مفهوميـ ايجاد نموده است.
پرونده مقاله